به گزارش سینماپرس، قهرمان و تصویر آن در سینما یکی از مهمترین و جذابترین محورهایی است که در سینمای دنیا به آن بها داده میشود؛ سالانه کسر قابل توجهی از تولیدات هالیوود با محور قهرمانان و اَبَرقهرمانان ملی و میهنی ایالات متحده که بسیاری از آنها نیز ماهیتی مجعول و خیالی دارند، ساخته و در سراسر دنیا اکران میشوند و بدین ترتیب، فرهنگ آمریکایی و رویای آمریکایی شدن نسل به نسل تولید و بازتولید شده و افکار عمومی را مرعوب و شیفته خود میسازد. اکنون اهمیت بازنمایی تصویر قهرمان و اَبَرقهرمان در سینمای جهان به ویژه در هالیوود بر کمتر کسی پوشیده است؛ پراکنش این نوع بازنمایی بهقدری چشمگیر و پررنگ است که باعث پیدایی ژانر متمایزی به نام اَبَرقهرمانی در سینمای جهان شده است؛ فیلمهایی که در ذیل این ژانر ساخته و پرداخته میشوند، علاوه بر کارکردهای مؤثر و پرشمار فرهنگی، سیاسی و دیپلماتیکی که برای کشورهای سازنده دربردارند، سرمایه بسیاری را نیز نصیب صاحبانشان میکنند و بدین ترتیب با یک تیر دو نشان را هدف قرار میدهند.
اما در سینمای ایران وضعیت به کلی متفاوت است و میزان اقبال سینماگران به تصویر قهرمان بر پرده سینما و ساخت فیلمهای قهرمانمحور بسیار ناچیز و مأیوسکننده است؛ تا جایی که بسیاری از منتقدین و کارشناسان سینمای ایران را در پرداختن به قهرمانان ملی و میهنیاش سینمایی فقیر و تهیدست میدانند.
حال پرسش اساسی اینجاست که چرا سینمای ایران از حیث تصویر قهرمانان پرشمار ملی و میهنیاش در مقایسه با دیگر همتایان خارجی خود از نقصانی معنادار رنج میبرد؟ به عبارت دیگر چرا سینماگران ایرانی در آثارشان آنگونه که بایسته و شایسته است، به سراغ بازنمایی تصویر قهرمانان پرشمار ایرانی نمیروند؟
برای بررسی و تبیین این مسئله به سراغ «عبدالحسن برزیده» نویسنده و کارگردان مجرب سینمای ایران رفتیم و نظرات او را در اینباره جویا شدیم.
برزیده در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ضمن اشاره به لزوم ساخت آثار فاخر سینمایی درباره قهرمانان ملی گفت: در همه جای دنیا کسر قابل توجهی از فیلمسازان و اسپانسرها بخش مهمی از اهداف و اراده خود را صرف ساخت آثاری با محوریت قهرمانان میهنی، تأمین منافع ملی و تحقق اهداف دیلپماتیک کشورشان میکنند؛ این فیلمها عمدتاً با هدف تأثیرگذاری بر مردم کشور سازنده فیلم و حتی مردم سایر کشورها ساخته میشوند؛ اگرچه اغلب این آثار به اتهاماتی چون پروپاگاندا و تبلیغاتی بودن متهم میشوند، اما به اعتقاد من ساخت چنین فیلمهایی از سوی سینماگران هر کشور یک وظیفه است.
وی افزود: ممکن است یک فیلمساز در طول دوران فیلمسازی خود فیلمهای مورد علاقهاش را بسازد اما در مواقعی هم باید به منظور تأمین منافع جمعی و ملی، فیلمهایی بسازد که کشورش را از مخاطرات آتی احتمالی ایمن سازد؛ بخشی از این اتفاق، عبارت از آگاهیبخشی به مردم کشور است و بخش دیگر آن مشتمل بر هشدار دادن به کشورهای متخاصم است تا مبادا به خودشان اجازه دهند با اقدامات احتمالی، منافع ملی کشور سازنده اثر را تهدید کنند.
این فیلمساز در پاسخ به این پرسش که چرا سینمای ایران ندرتاً در مسیر قهرمانسازی و بازنمایی قهرمانان ملی خود گام برمیدارد، گفت: مردم ما نیاز به قهرمان دارند؛ قدر قهرمانهایشان را میدانند و پای آنها میایستند؛ اساسا یکی از ویژگیهای فیلمهای ملی داشتن قهرمان است؛ قهرمانانی که از متن فرهنگ و ارزشهای آن جامعه برخاستهاند.
وی ادامه داد: اِشکال مهمی در کشور ما وجود دارد؛ وقتی در آثار هنریمان قهرمان از حالت عادی خارج شود و هیچ نقطه ضعفی برایش متصور نباشیم، غیرقابل باور میشود و مخاطب آن را پس میزند؛ این یک ضعف است.
برزیده عنوان کرد: وقتی شما به شاهنامه رجوع میکنید، شخصیت برجستهای مثل رستم را میبینید که با همه خصوصیات مثبتش اعم از مردانگی، شجاعت، انسانیت، ظلمستیزی، زور بازو و... در جایی به سهراب که پسرش است، نوعی کلک و حقه در حین نبرد که در آن دوره نیز متداول بوده است، میزند؛ همین اتفاق متفاوت، شخصیت رستم را پیچیدهتر و در عینحال باورپذیرتر میکند؛ منظورم این نیست که ما نیز باید در این حد از قهرمانانمان اِشکال ببینیم اما متأسفانه واقعیت این است که در بسیاری از مواقع وجود اِشکالات خیلی کوچکتر از این هم در شخصیت قهرمانان از سوی نهادهای ممیز ما قابل پذیرش نیست؛ گاهی وزارت ارشاد آن را میپذیرد اما فیلم به هنگام اکران و صدور پروانه نمایش دچار مشکل میشود.
وی یادآور شد: به اعتقاد من این موضوع دو لبه دارد؛ نخست اینکه فیلمساز باید در راستای تأمین منافع ملی به ساخت چنین فیلمهایی تن دهد و دیگر اینکه وقتی فیلمساز تصمیم میگیرد یک اثر هنری را خلق کند، توان تشخیص این را دارد که چگونه فیلمی بسازد که جذاب و مخاطبپذیر باشد؛ گاهی دخالتهایی که در قالب ممیزی صورت میگیرد، اجازه نمیدهد که چنین آثاری خلق شوند.
کارگردان فیلم دکل عنوان کرد: مسئله اینجاست که وقتی ما میخواهیم به سراغ تصویر چهره برخی شخصیتها و قهرمانان ملی و انقلابیمان برویم، اجازه نداریم در کنار نمایش رشادتها و حماسهآفرینیهای آنها درباره خطاهای احتمالیشان نیز حرف بزنیم و همین کار فیلمسازان ما را بسیار سخت میکند؛ در هالیوود چنین مشکلی وجود ندارد؛ البته که نمیخواهم بگویم قهرمانان ما باید شبیه قهرمانان آمریکایی باشند و اِشکالات و مزیتهایشان از همان جنس باشد؛ اما در نهایت قرار است که ما با مردم به عنوان مخاطبان این آثار حرف بزنیم و ضروری است آنها اثری که تماشا میکنند را باور کنند؛ نکته مهم این است که توجه داشته باشیم تصویری که از قهرمانانمان ارائه میدهیم، بهگونهای نباشد که آنها را در ذهن مخاطب انسانهایی دست نیافتنی جلوه دهد.
وی تصریح کرد: ما در جنگ انسانهایی را دیدیم که به معنای واقعی کلمه فرشته، سپید و فاقد کوچکترین نقایص بودند و با میکروسکوپ هم نمیشد از آنها اِشکال گرفت؛ اما آیا میشود چنین شخصیتهایی را بر پرده سینما به تصویر کشید و توقع داشت مخاطب به طور تام و تمام چنین تصویری را باور کند؟
برزیده در ادامه بیان کرد: خاطرم هست که در دوران دانشجویی فیلمی توسط آقای راعی ساخته شد و من در آن فیلم نقش شهید احمد کاظمی را بازی کردم؛ در بخشی از فیلم که سناریوی آن براساس خاطرات مستند سالهای جنگ هم نوشته شده بود، در حین عملیات شرایط سختی به وجود میآید و یکی از رزمندگان شروع به نق زدن و بهانهجویی میکند و باعث برهمریختگی شرایط و تمرکز نیروها میشود؛ شهید کاظمی به عنوان فرمانده تلاش میکند تا آن رزمنده را متوجه شرایط سخت و حساس عملیات کند اما آن رزمنده همچنان بر بهانهجوییهای خود اصرار میورزد و در نهایت باعث میشود شهید کاظمی به صورت وی سیلی بزند؛ بلافاصله پس از زدن سیلی آن رزمنده را در آغوش کشیده و میبوسد و از رفتار خود پشیمان میشود؛ این صحنه در نهایت از فیلم درآمد و آقای راعی هرچه تلاش کرد، تا مانع ممیزی آن شود، ثمری نداشت؛ درحالیکه از نگاه من نمایش آن صحنه اشکالی نداشت و اساسا این وظیفه هر فرمانده نظامی است که در برخی مواقع و لحظات حساس جنگ برای حفظ روحیه نیروهایش دست به خشونتهای اینچنینی بزند؛ چهبسا نوعی تاکتیک است که با تعاریف نظامی هم مغایرتی ندارد.
وی ادامه داد: برخی از این اختلاف نظرها که گاهی میان فیلمساز و مسئولین پیش میآید با گفتوگو قابل حل است اما در بسیاری از مواقع مسیر درستی که باید طی شود، پیموده نمیشود و وجود چنین شرایطی کار فیلمساز را سخت میکند و گاها باعث میشود که فیلمسازان رغبت کمتری برای ساخت آثار قهرمانمحور داشته باشند.
وی در ارتباط با ساخت فیلمی با محوریت زندگی مجاهدانه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: گاهی با خودم فکر میکنم که کاش چنین فیلمی ساخته نشود؛ چراکه تصویر درخشانی از حاج قاسم در ذهن مردم وجود دارد که مشخص نیست بعد از ساخت فیلمی درباره ایشان چه وضعیتی پیدا کند؛ آیا تصویری که به واسطه ساخت فیلم در ذهن مردم باقی میماند، از تصویری که آنها هماکنون از حاج قاسم در ذهن دارند، قویتر، روشنتر و ماندگارتر خواهد بود یا خیر؟ من به شخصه چنین توانی را در خود نمیبینم و کمتر کارگردان ایرانی را هم میشناسم که چنین توانایی را داشته باشد.
برزیده تأکید کرد: به اعتقاد من آثاری که تاکنون درباره بسیاری از بزرگان ما نظیر امام علی(ع) ساخته شده است، هرگز نتوانسته است به ایشان نزدیک شود؛ در این آثار صرفا لحظاتی از زندگی حضرت به تصویر درآمده و بسیاری از جزئیات نیز از دست رفته است؛ به یاد ندارم که تاکنون کار موفقی در سینما دیده باشم که به درستی توانسته باشد به زندگی و شخصیت قهرمانانمان بپردازد و باید پذیرفت که این کار، کار بسیار سختی است.
وی اظهار کرد: ما در کشورمان مدیرانی داریم که برخی از آنها در ظاهر بسیار مقید و حقیقتجو هستند و در مقطع کنونی هم تمایل زیادی دارند که بتوانند برای سردار شهید قاسم سلیمانی کاری کنند و در ساخت فیلمی با محوریت ایشان مشارکت داشته باشند؛ پرسش من از این دوستان این است که چرا تاکنون به این موضوع فکر نکرده بودند؟ مگر سردار سلیمانی امروز در جامعه ما شناخته شده است؟ سالهاست که مردم ما با عقاید و اندیشههای مختلف حضور و وجود ایشان را درک کردهاند؛ اتفاقا در یکی از جلساتی که پیش از شهادت سردار خدمت ایشان داشتیم، به خودشان هم گفتم که من کسانی را میشناسم که دلبسته نظام و انقلاب نیستند اما شما را دوست دارند؛ سردار سلیمانی انسانی بود که طیفهای فکری مختلف دوستش داشتند و ارادت به او لزوما محدود به طیفهای انقلابی و حزباللهی نبود.
کارگردان فیلم مزارشریف گفت: پرسش مهمی که در این راستا مطرح است، این است که چرا مردم جلوتر از برخی مدیران ما حرکت میکنند؟ لزوما مقصودم این نیست که چرا تاکنون درباره سردار سلیمانی فیلمی نساختهاند؛ میگویم چرا به ساخت آثاری که قرار است درباره بچههای جنگ ساخته شود آنگونه که شایسته است بها نمیدهند؟ چرا گاهی در مسیر فیلمسازانی که قصد ساخت آثاری اینچنینی را دارند سنگاندازی میکنند؟ اکنون چه شده است که برای ساخت فیلمی درباره شهید سلیمانی عجله دارند؟ چرا تنها دنبال ارائه بیلان کاری هستند؟ چرا در بهترین حالت در پی رفع مسئولیت از خود هستند و میخواهند به هر قیمتی که شده وجدان خود را راضی کنند؟ ضروری است که مدیران ما تعجیل را کنار بگذارند و تأمل و تعمق بیشتری در تصمیماتشان داشته باشند؛ اینگونه نباشد که ظرف یک هفته یک فیلمنامه آماده کنند و بدون تدارک امکانات و مقتضیات لازم وارد فاز تولید شوند؛ شاید باورتان نشود در یکی از فیلمهای جنگی که من کار کردم، به ما تانکی دادند که باید آن را هُل میدادیم تا روشن شود! برای این منظور یک لودر سر صحنه آورده بودیم تا در مواقع لزوم آن را هُل دهد! یا مثلا برای گرفتن دو قبضه سلاح باید یک روز کامل وقت میگذاشتیم! تصور کنید چنین روند فشلی چقدر میتواند در روحیه تیم سازنده تأثیر منفی داشته باشد؛ میخواهم بگویم اگر قرار است اینگونه و با این شرایط درباره قهرمانانمان فیلم بسازیم، همان بهتر که نسازیم!
این فیلمساز عنوان کرد: سردار شهید سلیمانی در زمان حیاتش هم به ساخت فیلمی با محوریت خود نیاز نداشت چه برسد به حالا که به شهادت رسیده است؛ این ماییم که به ساخت فیلمهایی با محوریت او نیازمندیم؛ اگر مدیران ما میخواهند برای سردار کاری کنند، با نیت خیر و خلوص وارد عمل شوند.
برزیده در پایان خاطرنشان کرد: توصیهام به مدیران سینمایی-چه آنها که در ارشاد مسئولیت دارند و چه آنها که کار تهیه و تولید انجام میدهند- این است که با انصاف و تأمل بیشتری به سراغ ساخت چنین موضوعاتی بروند؛ در غیراینصورت بهتر است همان فیلمهای مبتذلی که در بیشتر ایام سال بر پرده سینماها میبینیم را بسازند.
*تسنیم
ارسال نظر